ختنه پسر گلم
سلام عشق مادر عزیز دل منو بابا دیروز دوشنبه 21 مرداد نوبت ختنه داشتیم مطب دکتر گرگین که منو بابائی نتونستیم تو مطب هنگام ختنه کردنت باشیم یعنی طاقت نداشتیم که عمو علی و خاله سحر تو مطب پیشت بودن دیروز ساعت 30/5 عمو علی اومد دنبالمون رفتیم مطب همه با هم رفتیم تو مزب آقای دکتر من تورو روی تخت گذاشتم آمادت کردم خاله سحر عمو علی پیشت موند من کلید از عمو علی گرفتم رفتم تو ماشین طاقت نداشتم مامان گریه هات رو ببینم همش دیروز از صبح به فکرت بودم به صورت نازت نگاه می کردم میگفتم کاشکی اصلا ختنه نبود که پسرم اذیت نشه. من اومده بودم تو ماشین که بابائی گفت شما رو دست عمو علی جیش کردی فدای تو بشم مامان بعد خاله سحر زنگ زد گفت بیاین ختنه تموم شد ...
نویسنده :
مامانی
19:34